می رم کلاس آرایش!!!
07 خرداد 1390 توسط زینبیه سراوان
زنگ زده بود عذرخواهی کنه از اینکه دیر تماس گرفته برا تبریک گفتن بابت انجام عمره مفرده.
بچه مذهبیی نیست. نه نماز نه قرآن خوندنی نه عبادتی؟؟؟؟
می گفت: مشغله ام زیاده!
گفتم : مگه چیکار می کنی؟
گفت: می رم کلاس آرایش!!!
گفتم :اگر قرار بود که کلاسی بری واجبش یه سری کلاس اعتقادی واحکام وخدا شناسی واخلاق بود نه آرایش.
چون ماشاء الله آرایش یاد نگرفته صد استاد آرایشگر را معلمی! نه اینکه با آرایشهای وحشتنکاه بیرون می آیی وهمه رو متوجه خود می کنی؟!!
بهش بر خورد ولی باید حرف حقو می گفتیم.
راستی چرا برخی انسانها در کارهای خود اهم ومهم نمی کنند؟
چرا آنچه برایشان ضروری تر است را انتخاب نمی کنند؟
به نظر می رسد که این گروه افراد را خدا ول کرده!
اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا.