13 آذر 1389 توسط زینبیه سراوان
مباني نظري عزاداران
عزاداري امام حسين (عليه السلام) مقوله اي الهي - انساني است و سرشتي دوگانه دارد كه آميخته از سنت الهي و سنت بشري است. از اين رو، بايد مباني آن را در اين دو امر يافت. پس ناگزير از عرضه عزاداري به منابع استنباط اسلامي هستيم كه در اين مقال بدان دست مي يازيم.
1. عزاداري از نگاه عقل
هر مقوله اي و پديده اي در كهكشان دانش بشري، براي ماندگاري، به سنجش در ترازوي عقل، تحكيم مباني عقلاني و به ديگر سخن، توسعه و تقويت ظرفيت برهان پذيري آن نياز دارد. حال آيا عزاداري امام حسين(عليه السلام) و ائمه اطهار (عليهم السلام) اين استحكام عقلاني را دارد يا نه؟ آيا مي توان با برهان هاي عقلي، به تبيين آن پرداخت يا آن كه تنها با مقولاتي فراعقلاني چون عشق، قابل شرح است؟ از نگاه ما، اساس عزاداري حسيني و هسته مركزي آن، كاملا قابليت برهان پذيري و تبيين عقلاني را دارد. البته ذكر اين نكته لازم است كه منظور، عقلانيتي چند بعدي و ناظر به تمامي جنبه هاي حيات انساني است و نه فقط عقلانيت ابزاري غرب بر اين پايه، جنبه هاي توجيه عقلاني عزاداري را بر مي شماريم :
الف - اصاله الاباحه : اين اصل كه خاستگاهي اصولي دارد، به بيان اين نكته مي پردازد كه اساس قضاوت در خصوص اشياء جايز بودن و مباح بودن آن است، مگر آن كه دليلي بر جايز نبودن آن يافت شود. بنابراين، چون دليلي بر حرام بودن عزاداري نداريم، تا هنگامي كه به عمل ناشايست خارج از اصل عزاداري آلوده نشود، امري جايز است. اين اصل، اگر چه دليل تبييني به شمار نمي آيد، ولي توجيهي عقلاني است. مرحوم سيد محسن امين، از مطرح كنندگان و مدافعان اين اصل است.[1]
ب - از بديهيات عقلي آن است كه انسان در سوگ عزيزانش، به حزن و اندوه مي نشيند و در فراق آنان، گريان و نالان مي شود. رفتار هر انسان آراسته به اخلاق انساني، هنگام از دست دادن يار، عزيز و بزرگي چنين است. درست به همان شكل كه آدم بر هابيل، يعقوب بر يوسف، پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) بر حمزه و… گريستند و ناليدند كه ما شرح گزارش اين گريه ها و عزاداري ها را در قسمت عزاداري از ديدگاه قرآن و روايات خواهيم آورد. حال هر چه مقام و عظمت شخصيت از دست رفته والاتر باشد، شيوه هاي بيان اين سوگ مندي بيشتر و پررنگ تر مي شود و صورتي عقلاني پيدا مي كند.
ممكن است اين پرسش پيش آيد كه در سوگ بزرگان و نزديكان تازه از دست رفته نيكوست، ولي آيا اين كه پس از هزار و چهارصد سال، هنوز بر كسي چون حسين به علي(عليه السلام) بگرييم نيز زيبنده و رواست؟
پاسخ اين پرسش آن است كه تشيع، مكتب امامت است و امامت، بر پايه ارتباط قلبي و عاطفي امت و امام استوار شده است. حال اگر اين ارتباط قلبي و عاطفي، آن گونه عميق است كه پس از هزار و چهارصد سال نيز با ذكر و يادآوري مظلوميت امامي چون حسين بن علي(عليهما السلام)، اشك در چشمان شيعه پيرو او حلقه مي زند، مي توان آن را غير عقلاني خواند و به ملامتش پرداخت؟
ج ـ وجوب شكر منعم : اين استدلال، استدلالي كلامي است كه عزاداري را به دليل سپاسگذاري از حسين بن علي (عليهما السلام)، لازم مي داند. از منظر عقلي، قدرداني و سپاسگذاري از خدمات ديگران و كارهاي نيك آنها نيكو و لازم است و چنان چه اين خدمت فداكارانه و ايثارگرانه هم باشد، شكر و سپاس، لزوم بيشتري پيدا مييابد. از اين رو، امام حسين(عليه السلام) كه در راه عظمت اسلام، زنده نگه داشتن قرآن و حمايت از مسلمانان به قيام پرداخته و همه چيز را در اين راه تقديم كرده، شايسته سپاس است. بنابراين، گرامي داشت ياد و راه او و ابراز احساسات به ساحتش، كم ترين و كوچك ترين كاري است كه ميتوان انجام داد. حاج مهدي سراج انصاري، از روشنفكران مذهبي و روحانيون فرهيخته دهه ها ي 20 تا 30 كه نقشي مهم در تكوين مطبوعات ديني داشته، از مطرح كنندگان اين استدلال است. وي مي نويسد: «… حسينِ بزرگ با قيام خود با مبارزه اساسي و خونين خود، بار ديگر اسلام را زنده نمود و بدين وسيله، حقي بر گردن مسلمانان جهان گذاشت كه تا انقراض عالم، وظيفه هر فرد مسلمان است كه در هر دوره از ادوار زندگي خود، از آن سالار شهيدان قدرداني نمايد. قدرداني از آن رادمرد بزرگ آن است كه با عزاداري، با تشكيل مجالس عزا، با روانه ساختن دسته هاي ماتم، همه ساله، فاجعه خونين زنده نگه داشته شود. اين عملي كه عقلا و فطرتآ يك عمل بسيار نيك است. نه تنها نبايد نكوهش شود، بلكه بايد هر فرد متفكري، به ترويج آن اهتمام نمايد».[2]
د ـ يكي ديگر از دلايلي كه مي توان براي بعد عقلاني عزاداري بر شمرد و به رويكرد روان شناسانه عزاداري نظر دارد، جنبه تبليغاتي و برانگيزاننده آن است. حال چگونه اين موضوع با عقلاني بودن عزاداري پيوند مي خورد؟ واقعيت آن است كه منشا تحرك و تكاپوي آدمي، بيش و پيش از عقل، احساسات اوست، به طوري كه بسياري از دين شناسان و روان شناسان بر آنند كه انسان ابتدا ايمان مي آورد و سپس به دنبال برهاني كردن آن مي رود. از اين رو، حتي عالمان و دانشمندان، از احساسات خود بي نياز نيستند. به طور معمول اين تبليغات و تحريك احساسات است كه انسان را به نفع يا ضرر كسي يا چيزي بر مي انگيزد و به او شور و حال دفاع و مبارزه مي بخشد. بنابراين از آنجا كه شهادت امام حسين(عليه السلام) زنده كردن دوباره اسلام بود، براي اين كه هماره اين روند و مشعل فروزان اسلام ناب جاويد و پايدار باقي بماند، به عامل برانگيزاننده نياز دارد. در دل سنت ديرپاي انسانها، اين عامل عزاداري است و به همين دليل در سنت اسلامي و شيعي، مفهومي ويژه مي يابد و نقشي بنيادين پيدا مي كند.
2. عزاداري از ديدگاه قرآن و سنت
اين بحث از آن جهت اهميت دارد كه دريابيم آيا در قرآن و سنت، نشانه اي بر تاييد عزاداري و صورت هاي آن يافت مي شود يا خير؟ تنها نشانه اي كه مي توان در قرآن كريم بر تاييد اين مطلب يافت، موضوع گريه طولاني حضرت يعقوب در فراق يوسف و نابينايي او به جهت بسياري گريه است؛ چنان كه در آيات 84 و 85 سوره يوسف مي خوانيم: و روي برتافت از ايشان و گفت دريغ بر يوسف شد، ديدگان او از اندوه (پسران او) گفتند به خدا ترك نكني ياد كردن يوسف را تا بيماري فسرده گردي يا بشوي از نابود شدگان.
اما در سنت، مجموعه روايات، رفتارها و تقريرهاي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام) بيش از آن است كه بتوانيم همه شان را در اينجا گرد آوريم؛ بنابراين تنها به گزيده اي از آنها بسنده مي كنيم.
احمد بن حنبل در مسند خود، روايتي از ابن عباس نقل مي كند كه هنگام وفات رقيه، دختر رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) زنان بر او مي گريستند. در همان حال، خليفه دوم، عمر بن خطاب، با تازيانه آنها را از اين كار نهي مي كرد، ولي پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مانع او شد و فرمودند: بگذار تا بگريند.[3]
هم چنين در چند جاي ديگر، نهي عمر از گريستن بر شهيدان و مردگان و منع پيامبر از نهي او جايز كردن آن ذكر شده است.[4]
همچنين نسايي از جابربن عبدالله انصاري نقل مي كند كه هنگام شهادت پدرم در جنگ احد، من بر پدرم مي گريستم و مردم مرا از گريستن نهي مي كردند، ولي از پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) نهي اي نديدم.[5] سنن نسائي نيز روايتي را آورده كه در آن، بر منع نكردن پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) از صيحه و گريه زنان، تصريح شده است.[6]
3. عزاداري امام حسين (عليه السلام) در روايات شيعي
در روايات شيعي و از زنان اهل بيت(عليهم السلام)، سخنان فراواني نقل شده كه بر توصيه ايشان بر گريستن و عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) دلالت دارد. نيز روايات بي شماري، با مضمون گريستن چهارده معصوم(عليهم السلام) بر آن حضرت، حتي پيش از شهادت ايشان وارد شده كه در اينجا، به برخي از آنها اشاره مي كنيم.
حضرت رسول(صلي الله عليه و آله و سلم) در مكان هاي متعددي بر فرزندش حسين(عليه السلام) گريسته است. در روز ولادت حسين(عليه السلام)، آن حضرت در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند و سپس فرزندش را در دامنش نهاد و گريست.[7]
در روايت ديگري است كه « امام حسين(عليه السلام) در هنگامي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در حالت وحي بود، بر ايشان وارد و بر پشت پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) سوار شد و مشغول بازي گرديد. در اين حال جبرئيل عرضه داشت: امت پس از تو دچار فتنه مي شوند و اين فرزندت كشته مي شود. پس دست برد و مقداري خاك برگرفت و گفت در اين زمين كه نام آن «طف» است. پس از رفتن جبرئيل، پيامبر در حالي كه آن خاك را در دست داشت، گريه مي كرد به سوي اصحابش رفت. آنان پرسيدند: اي رسول خدا براي چه گرياني؟ فرمود: جبرئيل خبر داد كه پس از من فرزندم حسين، در زميني به نام « طف» كشته مي شود».[8]
از اين دست روايات در خصوص پيامبراكرم در مورد گريستن بر امام حسين(عليه السلام) فراوان يافت مي شود.[9] گريستن امام علي (عليه السلام) هنگام عبور از كربلا در جريان جنگ صفين نيز به صورت متواتر نقل شده است.[10]
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه حضرت زهرا(سلام الله عليها) بر مصيبت فرزندش حسين(عليه السلام) مي گريست.[11] درباره گريستن، عزاداري و مجلس به پا داشتن امام صادق (عليه السلام)[12] و امام كاظم(عليه السلام)[13] نيز اخبار و گزارش در دست است. اين همه روايات، بيانگر حزن و اندوه امامان در مصيبت حسين(عليه السلام) است.
پس از آنجا كه گفتار، كردار و تاييد عمل ديگران از سوي آن بزرگواران حجت است، تمسك به شيوه رفتار آنها لازم خواهد بود. البته به جز اين روايات، در روايات بسيار ديگري، به گريستن و برپايي مجلس عزاداري امام حسين(عليه السلام) امر شده و ثواب آن بيان گرديده است. امام صادق(عليه السلام) ابو عماره را، به خواندن شعري در رثاي امام حسين(عليه السلام) [14]امر كردند. نيز امر آن حضرت به جعفربن عفان و سخن آن حضرت در اين باره كه هر كه در مرثيه حسين(عليه السلام) بگريد و بگرياند، خداوند او را بيامرزد و بهشت را بر او واجب گرداند،[15] در زمره اين احاديث قرار مي گيرد. كلام امام رضا(عليه السلام) هم كه فرمود: «پس به مثل حسين بايد بگريند گريه كنندگان، همانا گريه بر آن حضرت، گناهان بزرگ را فرو ريزد».[16]
و نيز سخن ايشان كه «هر كه مصيبت ما را به ياد آورد و پس از ما بگريد يا بگرياند، هنگامي كه همه چشم ها گريان مي شوند، او نخواهد گريست و هر كه بنشيند در مجلسي كه در آن امر ما احيا مي شود، قلب و دل او هنگامي كه همه دلها مي ميرند، نخواهد مرد».[17]
از همين دست روايات است. به هر حال، روايات بر پاداشتن مجالس و گروه و نوحه بر حسين(عليه السلام) بسيار است كه در اين مجال، فرصت ذكر همه آنها نيست.[18]
4. عزاداري در نگاه اهل سنت عزاداري در نگاه اهل سنت، از دو منظر قابل تبيين است:
الف - روايات متعدد اهل سنت در خصوص عزاداري در سيره پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و گريستن آن حضرت بر امام حسين(عليه السلام) و مسائلي اين چنيني درباره آن حضرت؛
ب – ديدگاه هاي مختلف عالمان سني مذهب.
از نگاه اول، روايات بسياري از اهل سنت وجود دارد كه پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه در سوگ عزيزانشان مي گريسته اند و عزاداري مي كرده اند ؛ همانند گريستن پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بر اهل بيتش،[19]نيز گريه ايشان بر حمزه،[20]جعفر بن ابي طالب، زيد بن حارثه،[21] ابراهيم و فرزندشان[22]و عثمان بن مظعون، نيز بايد به مرثيه هاي اصحاب پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در سوگ حمزه اشاره كرد. پس از شهادت حمزه كساني چون صفيه، خواهرش، كعب مالك و حسان بن ثابت[23]او را رثا گفته اند.
البته در ديگر سو، رواياتي در مذمب شيون و گريه بر مردگان[24]در احاديث اهل سنت وجود دارد كه بيشتر آنها به خليفه دوم باز مي گردد. در توضيح اين احاديث چند نكته حايز اهميت است:
اول - هم چنان كه ابن عباس از قول عايشه نقل مي كند - در صورت درستي اين نوع احاديث از پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) - آن حضرت، اين گفتار را از اساس درباره زياد شدن عذاب كافران با گريه بستگانشان فرموده است.[25]
دوم - در سيره خليفه دوم به موارد متضاد و معارض با اين گونه روايت بر مي خوريم كه وي اشك ريختن و گريه كردن و سوگواري را بدون كارهاي زايد اجازه مي داده است؛ همانند اجازه او بر گريستن زنان بر مرگ خالد بن وليد،[26] و گريه او در مرگ نعمان.[27]
سوم - اصولا اين روايات از نظر سند قابل تامل اند.
از نگاه دوم، يعني از نظر عالمان اهل سنت و فتاواي فقهي، آنان نيز، تحريم مطلق عزاداري جايي ندارد. نيز آنچه مكروه قلمداد شده، شيون، زاري، فرياد زدن است. ولي گريستن جايز دانسته شده است.[28]
در مجموع، عالمان اهل سنت، گريه بدون فرياد زدن را مباح دانسته اند، ولي در خصوص گريه با صدا، دو ديدگاه وجود دارد. مالكيان و حنفيان، گريه با فرياد را حرام مي دانند، ولي شافعيان و حنبلي ها آن را روا دانسته اند.[29]
[1] . سيد محسن امين عاملي، اقناع اللائم علي اقامه الماتم، تحقيق، محمد البدري، قم، مؤسسه معارف اسلامي، چ 1، 1418هـ.ق.م،ص .53
[2] . مجله آيين اسلام، شمارههاي 336 ـ 360 (34-1333 ش) به نقل از برگهايي از تاريخ، حوزه علميه قم، رسول جعفريان، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، چ 1، ص 1381، ص 61-.62
[3] . مسند احمد بن حنبل، بيروت - لبنان، دارالفكر، بي تا، ج 1، ص .335
[4] . همان، ص .333
[5] . سنن نسائي، شرح جلال الدين سيوطي، بيروت - لبنان، دارالمعرفه، چ 3، 1414 ق، ج 3، ص .318
[6] . همان.
[7] . علامه مجلسي، بحار الانوار، بيروت - لبنان، دار احياء التراث العربي، چ 3، 14، 3، ج 43، ص .239
[8] . محمد بن حسن طوسي، امالي طوسي، قم، مكتبه الداوري، ج ،1 ص 321، .324
[9] . امالي صدوق، شيخ صدوق، بيروت- لبنان، اعلمي، ص .116
[10] . وقعه الصفين، نصر بن مزاحم منقري، تحقيق عبد السلام هارون، بيروت، مؤسسه العربيه الحديثه، چ 2، بي تا، ص .140
[11] . كامل الزيارات، ابن قولويه، نجف، مطبعه الحيدريه، ص .82
[12] . امالي صدوق، ص .118
[13] . همان، ص .111
[14] . همان، مجلس 29، ص .205
[15] . اختيار معرفه الرجال، كشي، تصحيح ميرداماد، تحقيق، سيد مهدي رجايي، قم مؤسسه آل البيت(عليهم السلام)، 1403 ق، ج 2، ص .574
[16] . امالي صدوق، مجلس 27، ص .128
[17] . همان، ص 269 - .268
[18] . براي مطالعه بيشتر رجوع كنيد به اقناع اللائم علي اقامه الماتم، سيد محسن امين، ص 183، .199
[19] . الصواعق المحرقه، احمد بن حجر هيتمي، تصحيح عبدالوهاب عبد اللطيف، قاهره - مصر، مكتبه القاهره، بي تا، ص .239
[20] . السيره الحلبيه، علي بن برهان الدين حلبي، بيروت - لبنان، بي تا، ج 1، ص .534
[21] . صحيح بخاري، به حاشيه سندي، بيروت ـ لبنان، دارالكتب العلميه، چ اول، 1412 ق، ج 2، ص .393
[22] . سنن ابن ماجه، ج 1، ص .506
[23] . سيرت رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم)، اسحاق بن محمد همداني، تصحيح اصغر مهدوي، تهران، خواندني، 1361ش، ج 2، ص 673 و ص 700 - 702 و 693 -.700
[24] . صحيح بخاري، كتاب الخبائز، ج 2، ص 442؛ كنز العمال، حسام الدين متقي هندي، تصحيح صفوه السقاء، بيروت - لبنان، موسسه الرساله، چ 1، 1409ق، ج 15، ص 731 ـ .733
[25] . مسند احمد، ج 1، ص .42
[26] . اسد الغابه في معرفه الصحابه، عزالدين ابن اثير، تحقيق: علي محمد معوض، عادل احمد عبدالموجود، بيروت - لبنان، دارالكتب العلميه، چ1، 1415 ق، ج 2، ص .143
[27] . كنزل العمال، ج 14، ص .727
[28] . الفتاوي الهنديه في مذهب الامام ابي حنيفه ؛ شيخ نظام و گروهي از فقهاي حنفي هند، با حاشيه فتاواي قاضي خان، بيروت - لبنان، دارالفكر، چ 2، 1411 ق، ج 1، ص .162
[29] . الفقه علي المذاهب الاربعه، عبد الرحمان جزيري، بيروت ـ لبنان، دارالفكر، چ 1، 1417ق، ج 1، ص .502
نويسنده: علي آقاجاني قناد