محرم آمد
السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین
السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین
زني از عرب كالائي براي فروش به مدينه آورد و آن را در بازار” بني قينُقاع” فروخت و نزد مغازه زرگري نشست. يهوديان خواستند به هر حيلهاي شده روي او را باز كنند، زن امتناع داشت. زرگر كنار جامه زن را به پشت او گره زد، چون برخاست، قسمتي از بدن او آشكار شد و يهوديان بخنديدند. زن فرياد كشيد. مردي از مسلمانان به زرگر كه يهودي بود حمله برد و او را كشت، يهوديان بيدرنگ بر مرد مسلمان تاختند و او را كشتند، بستگان آن مسلمان، مسلمانان را به فريادرسي خواستند و فتنه بالا گرفت. رسول خدا (ص) بعد از پاسخ درشتي كه از سران بنيقينُقاع شنيد، ابولبابه را در مدينه جانشين خود برگماشت و آنان را از نيمه شوال يا اول ذي القعده سال دوم محاصره كرد تا به تنگ آمدند و تسليم شدند.
تاريخ پيامبر اسلام، ص 272، دكتر آيتي به نقل از سيره ابن هشام، ج 3، ص 51.
مىخواستم ازدواج كنم، ولى پدرم مىگفت: هر موقع در تحصيل به مدارج بالاترى رسيدى و مقدمات و سطح حوزه را گذراندى و به درس خارج فقه و اصول رفتى، ازدواج كن. ديدم به هيچ صورت قانع نمىشود، اثاثيه را از قم برداشتم و به كاشان نزد پدرم آمدم. او گفت: چرا آمدى؟
گفتم: درس نمىخوانم! شما حاضر نمىشوى من ازدواج كنم.
خلاصه هر چه به خيال خويش مرا نصيحت كرد اثر نگذاشت. حتّى به بعضى آقايان سفارش كرد كه مرا براى درس خواندن نصيحت كنند، من هم بعضى را واسطه كردم كه او را براى موافقت با ازدواج من نصيحت كنند!
تا اينكه يك روز به پدرم گفتم: يا بگو كه من مثل حضرت يوسف هستم و دچار گناه نمىشوم، يا بگو گناه كنم يا بگو ازدواج كنم. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر موافق پدرم را كسب كردم.
جشن دامادى بىتجمّل
براى جشن دامادىام اطرافيان گفتند: براى تزئين مجلس عروسى، از تجّار فرش مقدارى فرش درخواست كنيم تا آنها را در مجلس جشن كه آن زمان رسم بود، آويزان كنيم.
اوّل تصميم گرفتم اين كار را انجام دهم، امّا بعد به خود گفتم: چرا براى چند ساعت جشن، سَرم را پيش اين و آن خَم كنم، مگر جشن بدون آويز كردن قالى نمىشود؟ خلاصه اين كار را نكردم و هيچ اتفاقى هم نيفتاد.
زندگىِ كامل
روزهاى اوّل ازدواجم بود، با همسرم آمدم قم و خانهاى اجاره كرديم. يك اطاق 12 مترى داشتيم، ولى يك فرش 6 مترى. پدرم آمد به منزل ما احوال پرسى، گفتم: اگر ما يك فرش 12 مترى مىداشتيم وتمام اطاق فرش مىشد، زندگى ما كامل بود. پدرم خنديد! گفتم: چرا مىخنديد؟ گفت: من 80 سال است مىدوم زندگىام كامل نشده، خوشا به حال تو كه با يك فرش زندگىات كامل مىشود!
تشكّر از خانواده
با اينكه رفت و آمد مهمان به منزل ما زياد بود، ولى خانواده گفت: شما آقاى مطهرى را دعوت كن.
علّت را پرسيدم؟ گفت: چون تنها مهمانى كه موقع رفتن، به نزديك آشپزخانه آمده و از من تشكّر مىكند، ايشان است، بقيه مهمانها تنها از شما تشكّر مىكنند[1]!
مدیریت حوزه علمیه زینبیه(س)سراوان در احکام جداگانه ای سرکارخانم سمیه دهقانی زید عزها وسرکار خانم معصومه شفیعی زید عزها را به ترتیب به عنوان معاون آموزشی ومعاون پژوهشی منصوب کرد.
آخوند همداني در مكّه به مسجدالحرام مشرّف مي شود و يك قرآن بسيار خوش خط چاپي داشته كه مشغول خواندن آن مي شود. مرد عربي پيدا مي شود و مي گويد: آيا اين قرآن را به من مي دهي؟ آخوند همداني مي گويد: نه، ولي مي بيند كتابي زير بغلش است، مي پرسد: اين چيست؟ عرب گفت: ديوان يزيد. آخوند همداني بالاخره راضي شد كه قرآن را با ديوان عوض كند زيرا دلش مي خواست كه اشعار يزيد را ببيند. او مي گويد: پس از آن توفيق تلاوت قرآن از من سلب شد و هر چه خود را مهيا مي كردم اسباب قرآن فراهم نمي شد.
به نقل از داستهانهای قرآنی،ص2402
قال الصادق علیه السلام:
مَا أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّه.
چقدر برای مؤمن زشت است که
میلی وگرایشی داشته باشد که او را خوار وذلیل کند.
مراسم گرامی داشت میلاد با سعادت حضرت زهرا سلام الله علیها به حضور طلاب گرامی در مسجد جامع حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام در شب میلاد ان بانو برگزار شد.
حوزه علمیه زینبیه(س) با پذیرایی از عموم مؤمنین در با شکوهتر برگزار کردن جشن میلاد سهم داشتند.
مقام معظم رهبری دامت برکاته:
حجاب مايهى تشخص و آزادى زن است؛ برخلاف تبليغات ابلهانه و ظاهربينانهى ماديگرايان، مايهى اسارت زن نيست. زن با برداشتن حجابهاى خود، با عريان كردن آن چيزى كه خداى متعال و طبيعت پنهان بودن آن را از او خواسته، خودش را كوچك ميكند، خودش را سبك ميكند، خودش را كمارزش ميكند. حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذارى زن است، سنگين شدن كفهى آبرو و احترام اوست؛ اين را بايد خيلى قدر دانست و از اسلام بايد به خاطر مسئلهى حجاب تشكر كرد؛ اين جزو نعمتهاى الهى است.*
*بیانات معظم له در روز ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها/سال1391
در كوفه، شخصى بنام «نجاشى» از سرشناسهاى قبيله يمانيه، و از شاعران متشخص و معروف بود، وى در ماه رمضان شراب خورد، و حتى رعايت قداست ماه رمضان را نكرد، او را به دادگاه اميرمؤمنان على (عليه السلام) ) آوردند، و پس از اثبات شرابخوارى او، امام (عليه السلام) دستور داد، هشتاد تازيانه به او زدند، سپس دستور داد او را يك شب زندانى كردند، فرداى آن روز به دستور على (عليه السلام) او را احضار كردند، و حضرت بيست تازيانه ديگر به او زد.
او پرسيد: ديروز حد شرابخورى را بر من جارى كردى، پس اين بيست تازيانه براى چيست ؟!
امام فرمود: هذا لتجريك على شرب الخمر فى شهر رمضان .اين بيست تازيانه، به خاطر آن بود كه تو حرمت و قداست ماه رمضان را با گستاخى خود، شكستي.
بعد از اين جريان، اين موضوع براى طايفه او« يمانيه»، گران آمد، آنها سخت ناراحت و خشمگين شدند، طارق بن عبداللّه، (از طرف آنها) به حضور على (عليه السلام) آمد، و سخنانى گفت كه خلاصه اش اين است :من گمان نمى كردم كه شما بين افراد، فرق نگذارى، و بر شخصيتى برازنده و زبردست، مانند نجاشى نيز، حد جارى شود، و او را شلاق بزنى، ودر نتيجه دلهايي را جريحه دار كنى، و امور ما را پراكنده سازى و ما را به جاده اى بكشانى كه جاده گمراهى و آتش دوزخ است .«امام على عليه السلام به او فرمود:» و انه لكبيرة الا على الخاشعين بقره/45.اشاره به اينكه اجراى فرمان خدا، سخت و دشوار است، جز براى آنانكه، تسليم فرمان خدا هستند.
سپس فرمود: آيا نجاشى جز يك فردى از مسلمين بود، و او حرمت و حدود اسلام را ناديده گرفت، و هتك حرمت كرد، و ما حد الهى را بر او جارى كرديم، كه كفاره گناه او است، و خداوند مى فرمايد:
«ولا يجرمنكم شنان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى .مائده/8
دشمنى با قومى، نبايد باعث بى عدالتى شما شود، عدالت را رعايت كنيد كه به پرهيزگارى نزديك است ».
عبداللّه در برابر قاطعيت على (عليه السلام) نتوانست چيزى بگويد، و رفت، و شبانه با نجاشى، از كوفه گريختند، و به سوى شام روانه شده و به معاويه پيوستند.
زنگ زده بود عذرخواهی کنه از اینکه دیر تماس گرفته برا تبریک گفتن بابت انجام عمره مفرده.
بچه مذهبیی نیست. نه نماز نه قرآن خوندنی نه عبادتی؟؟؟؟
می گفت: مشغله ام زیاده!
گفتم : مگه چیکار می کنی؟
گفت: می رم کلاس آرایش!!!
گفتم :اگر قرار بود که کلاسی بری واجبش یه سری کلاس اعتقادی واحکام وخدا شناسی واخلاق بود نه آرایش.
چون ماشاء الله آرایش یاد نگرفته صد استاد آرایشگر را معلمی! نه اینکه با آرایشهای وحشتنکاه بیرون می آیی وهمه رو متوجه خود می کنی؟!!
بهش بر خورد ولی باید حرف حقو می گفتیم.
راستی چرا برخی انسانها در کارهای خود اهم ومهم نمی کنند؟
چرا آنچه برایشان ضروری تر است را انتخاب نمی کنند؟
به نظر می رسد که این گروه افراد را خدا ول کرده!
اولئک کالانعام بل هم اضل سبیلا.
از وحشتناکترین حالات انسان این است که به باورهای اصیلی که پشتوانه وحی و خدایی دارد پشت پا زند ودر پی کسب باوری جدید همه وجود ویا پاره ای از وجود خود را از منبعی دریافت کند که هیچ سابقه ترقی وتعالی به سوی کمال انسانیت نداشته باشد.
اگر باورها را با آموزه های دنیا گرایان خلط کنیم راهی پرتگاهی خواهیم شد که نتیجه آن هلاکت در میدانهای فردی واجتماعی وسیاسی خواهیم شد.
تعریف ارزشها به زبان کسانی که مایه وجودی آنها با اصالت دادن انسان ویا اصالت دادن دنیا وحذف خدا وخواسته های او قوت گرفته است مثل «گدایی گدا از گدای دیگر» است.
مگر نه این است که حذف کنندگان خدا طبلی تو خالی را به نشانه زندگی می زنند؟
کسانی که «حیات بخش مطلق» را در هر عرصه ای ازعرصه های زندگی ودر هر امری از امور فردی واجتماعی وسیاسی نادیده بگیرندُمردگانی بیش نیستند که خود را شبیه زنده ها کرده اند.
خدای تعالی راه ترقی وپیشرفت را برای انسانها باز گذاشته است.
اگر کسی خسته از گذشته تاریک بسوی یگانه هستی بخش عالم باز گردد خداوند در آغوش رحمت خاصه خود او را قرار خواهد داد واورا بال پرواز خواهد داد تا در آسمان عشق به خدا اوج گیرد واز لذتهای ملکوتی بهره گیرد.
در روایتی از امیر المومنین آمده است که فرمود:
من کان لله کان الله له.
یعنی هر کسی برای خدا باشد یعنی دیگه خود رو وقف خدا کند خدا نیز برای او خواهد بود به این معنا که او را تنها نخواهد گذاشت.
عزیزم این را به خود بقبولان که:
هر چه قدر گناه من بزرگ باشد خدای من از گناه من بزرگ است.
این داستان را توجه کنید:
پیامبر مردی را دید که با گریه وزاری می گوید:
گناهم آنقدر بزرگ است که آنرا کسی نمی تواند ببخشاید!
پیامبر فرمود:
فلانی!بگو ببینم گناه تو بزرگ است یا خدای تعالی.
مرد جواب داد:
خدا از همه چیز حتی از گناه من عظیم است.
فرمود:اگر عظمت خدا را بیاد آموری هر چه قدر گناه داشته باشی در برابر رحمت خداآنرا ناچیز خواهی یافت؟!
این دعا را زیاد بگویید:
یا رب العظیم اغفر ذنبی العظیم فانه لا یغفر العظیم الا لعظیم.
ترجمه:
ای خدای عظیم ببخشای گناه عظیمم را که عظیم را جز عظیم نبخشاید.
این مطلب از وبلاگ شخصیمه:www.dorar.blogfa.com
علامه حسن زاده آملی زید عزه:
سعادتمند كسى است كه جان را به ملكوت اين عالم متوجه كرد. از اسرار و حكم اين عالم آگاهى پيدا كرد. چنين فردى هم در ميان اجتماع است و هم نيست، المؤمن غريب خوشا به حال اين غريبها كه مثل لقمان حكيمند. او حكيم بود دل او منزل حكمت بود و مشاهدهاش حكيمانه. روزها مىآمد خدمت حضرت داوود پيامبر مىنشست. كارى نداشت فقط تماشاچى بود- براى ما توفيقي است كه نه اميريم نه وزير نه كسى كارى به ما دارد. شكر خدا كه مقام و منصب نداريم كه دست و بال ما بند شود. حكمت بهشت است خوشا به حال دلى كه منزل حكمت است[1].
درس اخلاق همچون هفته های گذشته در روز دوشنبه با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین فتحی مدیر مدرسه علمیه زینبه(س) سراوان با حضور همه طلاب معظم این مدرسه تشکیل شد .
ایشان با ابیان اینکه نفس و روح ما مثل کودک نیازمند مراقبت وبژه است و اگر این مراقبت تحقق نیابد ممکن است مشکلات زیادی را برای انسان فراهم آورد بر مسأله «توجه بر مشکلات نفس » واینکه آیا بسوی “پیشرفت” می رود یا “پسرفت” تاکید کردند.
ایشان با توجه به سخن امام صادق علیه السلام که فرمود:
“من اعتدل يوماه فهو مغبون ، ومن كان في غده شرا من يومه فهو مفتون ، ومن لم يتفقد النقصان في نفسه دام نقصه ، ومن دام نقصه فالموت خير له.( بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 75 - ص 277)
هرکس دو روزش یکسان باشد او زیان دید ه است وهرکس فردایش بدتر از روز گذشته اش باشد او مورد فتنه وآزمایش قرار گرفته است وهرکس کاستی های خود را جستجو نکند نقصش دائمی میگردد وهرکس نقص دائمی شود مرگ بر او بهتر است.”
بر لزوم حسابرسی به اعمال و بررسی وضعیت روحی در همه روزها وساعات تاکید کردند وفرمودند:
لازم است که ما نقصها وعیبهای خود را بررسی کنیم،یادداشت کنیم ودر فکر برطرف کردن این نواقص باشیم.این کارجهاد است وکار جهادی انسان را بسوی هدایت ورشد راهنمایی میکند چنانچه خدای تعالی فرموده است: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ».(العنکبوت:69)
یعنی کسانی که در راه ما تلاش نمایند ما قطعا آنها رابه راههای خود هدایت خواهیم کرد وخدا با نیکوکاران است.
هرکس در راه مبارزه با نفس ورفع کمبود های انسانی تلاش نماید به راههای الهی دسترسی پیدا خواهد کرد و بعید نیست که منظور از “سبل” در آیه ذکر شده اهل البیت علیهم السلام و مخصوصا وجود مقدس امام زمان علیه السلام باشد.
یعنی “راه رسیدن به امام زمان عجل الله تعاللی فرجه الشریف مبارزه با نفس اماره و رفع نواقص و عیبهای علمی،فکری اخلاقی، وادبی است".
در خاتمه ایشان با بیان یک روایت دیگر که دستور العملی جامع درباره نحوه نظارت بر خود است را مطرح فرمودند.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
“على العاقل أن يحصي على نفسه مساويها في الدين والرأي والأخلاق والأدب ، فيجمع ذلك في صدره أو في كتاب و يعمل في إزالتها".(لعقل والجهل في الكتاب والسنة - محمد الريشهري - ص 163)
بر عاقل لازم است که بدیهایش را در مسائل دینی،اندیشه وفکر،اخلاق وادب بشمارد وآنها را در سینه اش ویا در نوشته ای جمع کند ودر برطرف کردن آنها تلاش کند.
بعد از سخنرانی مدیر مدرسه زینبیه(س) استاد معظمه سرکار خانم خمر به بررسی شبهات وهابیت که بصورت سلسله ای قرار است مطرح شود ،پرداختند.
بسم الله الرحمن الرحیم
کل عالم و مقام عصمت عالم اگر به صورت يک شکل و يک بافت و صورتي در بيايد، قهراً به بافت انسان در مي آيد . همانطور که قوه خيال، حقايق آنسويي را مطابق با مناسباتي که بينشان است، با اشکال اين سويي براي انسان پياده مي کند، قوه خيال عالم، عصمت نظام عالم را در نشئه طبيعت به صورت انسان شکل مي دهد و چون عصمت بيشتر با اسم شريف (الباطن) سازگار است، لذا به صورت زن شکل مي دهد، نه صورت مرد . چون مرد بيشتر با اسم ( الظاهر) و زن بيشتر با اسم شريف (الباطن) در ارتباط است . لذا همان مقام اسم شريف (الباطن ) آمده در شريعت و براي زن به صورت حجاب مطرح شده است
اين حجاب در حقيقت صفت خدا داشتن زن است، خداوند هم محجوب است. خودش فرمود: ((از پشت هفت هزار حجاب داريد من را مي بينيد ))اگر عدد را بالاتر ببرد باز هم حق است .
نه اين که دين اگر به زن مي گويد(( تو حجاب را نگه داشته باش )) اين العياذ بالله جسارت به زن است اين در حقيقت يک احترامي به زن است . به او مي گويد :((چون تو مطابق اسم شريف ((الباطن )) الهي پياده شده اي، ما نمي خواهيم که تو در معرض ديد هر کسي قرار بگيري، لذا محجوب باش. بگذار اگر ديگران مي خواهند تو را ببينند از پشت حجابها ببينند)) اين حجاب برگرفته از حجاب حق است، لذا حجاب دژ زن است، چه اينکه براي خداوند دژ است. فرمود هر چه کوشش کنيد نمي توانيد حقيقت غيبيه ذات مرا ببينيد، آنقدر محجوبم، آنقدر در حجابم، هر چه کوشش کنيد و حجابها را خرق کنيد و پاره کنيد باز هم همچنان مرا در پشت حجاب بايد ببينيد. هرگز من کشف تام نمي کنم، حتي در قرآن هم کشف تام ذاتي نکرد. قر آن هم اگر چه خدا را به ما معرفي کرد، اما يا با الفاظ يا با معاني يا با صور. هم الفاظ حجابند و هم معاني و هم صور حجابند. از پشت حجاب ها خدا خود را معرفي کرد و الا حق آنطوري که حق است، براي خلق جلوه نمي کند، که اگر بخواهد بکند لازمه جلوه گري حق براي خلق بساط خلق را جمع کردن است .
زن تا موقعي که در حجاب است، حق است؛ موقعي که از حجاب در آمده است وجهه ي خلقي پيدا مي کند. وقتي وجهه ي خلقي پيدا کرد، ديگر تواناييش شکسته مي شود . اين است که حجاب براي زن يک احترام است که زن بيشتر شبيه به خداوند شود. و اگر مي خواهند ((عصمت اعظم )) را به صورت شکل زني در بياورد، ظاهراً به بهترين شکل در مي آورد که بهتر و زيباتر از اين چهره در نظام هستي پيدا نمي شود . لذا مشابه چهره جناب صديقه طاهره در عالم هرگز زني پيدا نمي شود، چه اينکه مشابه چهره پيغمبر و اميرالمومنين هرگز در عالم پيدا نمي شود .
حال که اين عصمت کبراي الهي را در حضرت صديقه طاهره تجلي کرده است او آنچنان در حجاب قرار مي گيرد که فقط امير المومنين لياقت ديدار همچنين جمالي را خواهد داشت . که به او گفتنند :((زهراي عزيز اگر علي ابن ابيطالب نبود براي تو هرگز در عالم کفوي پيدا نمي شد )) چون زن وشوهر بايد کفو هم ديگر باشند.
فضیلت ماه ذی الحجه
نماز ده شب اول
دهه اول این ماه بسی فضیلت و شرافت دارد، این دهه ایامش ایام معلومات است كه در قرآن مجید ذكر آن شده است: «و یذكروا اسم الله فی ایّام معلومات».[1]
از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ مروی است كه عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد حق تعالی محبوبتر نیست.[2]
دهه اول این ماه بسیار با ارزش است تا آن جا كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرموده اند: «روزهای پاكتر از این دهه، نزد خداوند نیست».[3]
اعمال دهه اول ذی الحجه
1. روزه گرفتن نه روز اول این دهه
2. در هر شب از دهه اول مابین نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز بجا آورد، در هر ركعت پس از حمد سوره توحید و سپس این آیه را بخواند: «و واعدنا موسی ثلثین لیله و اتممناهها بعشر فتمّ میقات ربّه اربعین لیله و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و اصلح و لا تتّبع سبیل المفسدین» تا شریك ثواب حاجیان گردد، بدون این كه از ثواب آنان چیزی كاسته شود.
ما به موسی، سی شب مهلت دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم و دیدار با خدایش چهل شب كامل گردید. موسی به هارون برادرش گفت: جانشین من در میان قبیله ام باش، آرامش را برقرار ساز و پیروی از راه بدكاران مكن.[4]
نماز حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در روز اول
روز بسیار مباركی است و در آن چند عمل وارد است: اول روزه، كه ثواب زیاد دارد، دوم نماز.
نماز حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ كه آن چهار ركعت است به دو سلام، مثل نماز امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ در هر ركعت حمد یك مرتبه و توحید پنجاه مرتبه و بعد از سلام تسبیح آن حضرت بخواند و بگوید:
«سبحان ذی العزّ الشّامخ المنیف سبحان ذی الجلال البانخ العظیم سبحان ذی الملك الفاخر القدیم سبحان من یری اثر النّمله فی الصّفا سبحان من یری وقع الطّیر فی الهواء سبحان من هو هكذا و لا هكذا غیره».[5]
نماز روز عرفه (روز نهم)
چون وقت زوال شد، زیر آسمان رود و نماز ظهر و عصر را با ركوع و سجود نیكو به عمل آورد و چون فارغ شود دو ركعت نماز بخواند، در ركعت اول بعد از حمد سوره توحید و در ركعت دوم بعد از حمد سوره كافرون بخواند. به گناهان خویش اقرار و اعتراف نماید و آن گاه بگوید: «سبحان الذی فی السّماء…».[6]
یاد آوری میشود كه برای ماه محرم نمازهایی هست كه در كتاب شریف مفاتیح الجنان به تفصیل آورده شده است.
——————————————————————————–
[1] . سوره حج، آیه 28.
[2] . مفاتیح الجنان، ص 510.
[3] . تقویم عبادی، ص 105.
[4] . اقبال، ص 317، وسائل الشیعه، ج 3، ص 296، المصباح المنیر، ص 436.
[5] . مفاتیح الجنان، ص 514.
[6] . مفاتیح الجنان، ص 527.
حجاب از مسائل ضروري و غيرقابل انکار دين اسلام است که با عقايد و باورهاي مسلمانان در ارتباط است.
اما امروزه حجاب تبديل به يک مساله سياسي شده است. سردمداران استکبار جهاني به خوبي فهميده اند که حجاب سد راه آنهاست، بنابراين تنها راه ضربه زدن به کشورهاي اسلامي رواج بدحجابي و بي حجابي در اين کشورها است.
باگذشت سي سال از انقلاب اسلامي ايران، مساله حجاب درکشور از جايگاه خوبي برخوردار نيست و هنوز با مشکلات فراواني روبروست. به نظر مي رسد براي رسيدن به جايگاه واقعي حجاب و نهادينه شدن آن نياز به هم سويي و وحدت عمل مؤسسات و ادارات به خصوص رسانه و مراکز آموزشي مي باشد تا با تبيين مباني و هدف حجاب به اين مهم دست يابند. بايد زنان جامعه دريابند که تنها راه پويايي و مشارکت زنان در جامعه استفاده از حجاب اسلامي است. در اين نوشته سعي مي شود راهکارهاي عملي براي گسترش حجاب از طريق رسانه و مراکز آموزشي ارائه شود تا با بکار بستن آن جامعه اسلامي- ايماني داشته باشيم. اينک با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم:
رعايت قوانين اسلامي از جمله حجاب از مسايل مهم يک جامعه اسلامي است. امروزه جامعه ما شاهد رواج بدحجابي و از هم گسيختگي اين اصل ديني شده است. مستکبرين جهاني پس از پيروزي انقلاب اسلامي با انواع حيله ها و توطئه هاي سياسي، نظامي، اقتصادي و فرهنگي سعي در براندازي آن کرده اند. با مايوس شدن از ضربه زدن سريع به انقلاب به فکر براندازي آن در بلندمدت افتادند. در اين برنامه به طور گسترده از موضع فرهنگ وارد شدند و با اشاعه و گسترش فساد، بدحجابي، بي بند و باري و مصرف گرايي، سعي در نابودي نيروهاي جوان جامعه و در ادامه نابودي جامعه و انقلاب نموده اند.
بنابراين، براي مبارزه با اين شبيخون فرهنگي بايد کارهاي اساسي انجام گيرد و فرهنگ سازي مستمر و موثر در جامعه صورت گيرد. راه حل صحيح مقابله با بدحجابي، شناخت اصول و مباني آن و ترويج باورهاي صحيح در جامعه مي باشد. از جمله مراکز مهمي که در اشاعه حجاب در جامعه نقش اساسي برعهده دارند رسانه و مراکز آموزشي مي باشد. اين دو رسانه با داشتن مخاطبين زياد و جوان و تاثيرگذار بر جامعه مي توانند در نهادينه کردن حجاب موثر باشند.
عصر حاضر، عصر اطلاعات و ارتباطات به شمار مي آيد. رسانه هاي جمعي نقش تعيين کننده اي در هدايت افکار عمومي، تغيير محيط و فرهنگ جامعه به عهده دارند. تلويزيون جزء رسانه هايي است که تقريبا در تمام منازل وجود دارد و اوقات زيادي از زندگي مردم را به خود اختصاص داده است. در دنياي امروز تلويزيون از قابليت ها و توانمندي هاي ويژه اي براي جلب افکار و اذهان برخوردار است، از سويي در فعال سازي افکار و از سويي ديگر در تحذير آن نقش مهمي ايفا مي کند. از مهم ترين علل تاثير فوق العاده آن، استفاده از قوه بينايي است که بر رفتار و تخيل و ذهن و تفکر مخاطب تاثير مي گذارد.
بنابراين، اين دستگاه يک دستگاه سرگرم کننده نيست، بلکه يک دستگاه آموزنده است و تمام دنيا از راديو و تلويزيون براي آموزش استفاده مي کنند. تمام برنامه هاي راديو و تلويزيون بايد با محتوايي آموزنده و اسلامي تهيه شود تا هدف اصلي رسانه انقلاب اسلامي تامين شود.
رسانه جمهوري اسلامي ايران، به عنوان رسانه اسلامي و انقلابي از جايگاه ويژه اي برخوردار است. در قانون اساسي آمده است که وسايل ارتباط جمعي بايستي در جهت روند تکاملي انقلاب اسلامي و در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامي باشد. (1)
بنابراين، رسانه- که در اينجا منظور تلويزيون است- بايد در خدمت اسلام، انقلاب و مردم باشد و به نشر معارف ديني- مذهبي بپردازد. لازم به ذکر است که رسانه هاي غربي در کشورهاي اسلامي تلاش مي کنند با ارائه برنامه هاي انحرافي و فسادانگيز، به خانه هاي مسلمانان راه يابند و آنان را از اخلاق و ارزش هاي اسلامي رويگردان کنند. پس اولين هدف و مقصود رسانه، بايد تبليغ آموزه هاي اسلامي و ارزش هاي ديني باشد. اگر نشر و تعليم اسلام به وسيله صدا و سيما در جامعه اسلامي انجام نگيرد، يقينا جامعه اسلامي در راه رسيدن به هدف اصلي خود که اسلامي شدن است، موثرترين ابزار را از دست داده است. بايد از اين ابزار به نحو احسن استفاده کرد و دين را وارد زندگي مردم کرد و بينشي عميقانه از دين به آن ها ارائه کرد.
حجاب و پوشش اسلامي از جمله باورها و ارزش هاي اسلامي است که بايد در رسانه بيش از پيش به آن پرداخته شود. استاد مطهري رسانه را همانند مسجد، يک مرکز مذهبي- تربيتي قلمداد کرده و مي گويد: لازم است در کنار مسجد، راديو و تلويزيون هم برنامه هاي مذهبي داشته باشند.(2)
رسانه با تأثيرگذاري فوق العاده خويش مي تواند در تربيت و تهذيب اخلاق عمومي و حتي اصلاح نابساماني هاي اجتماعي قدم بردارد. متأسفانه با گذشت سي سال از پيروزي انقلاب اسلامي، هنوز رسانه ملي نتوانسته است که جوابگوي افکار اسلامي مردم باشد. مسئولين و دست اندرکاران رسانه به تلويزيون به عنوان يک سرگرمي نگاه کرده، غافل از آن که معمار کبير انقلاب از صدا و سيما به عنوان يک مرکز تربيتي- آموزشي نام برده است.(3)
فرهنگ سازي در زمينه هاي پوشش و حجاب اسلامي، توليد برنامه هاي کارشناسي، گفتمان هاي علمي با حضور چهره هاي برجسته علمي و حوزوي که مورد اعتماد و محل رجوع جوانان مي باشند، ترويج الگوهاي مناسب حجاب در سريال ها و فيلم ها، استفاده از زنان تحصيلکرده ممتاز و متعهد و با حجاب در فيلم ها، نشان دادن اثرات منفي بدحجابي در زندگي اجتماعي و خانوادگي، نظارت بر تبليغات براي جلوگيري از مصرف گرايي و تجمل پرستي، نظارت بر سبک لباس و چهره پردازي هاي مجريان و هنرمندان… از جمله کارهاي عملي است که رسانه ملي مي تواند با انجام آن ها به سوي نهادينه کردن حجاب در رسانه و در نتيجه در جامعه قدم بردارد. زيرا رسانه از نظر الگوسازي تأثيرات زيادي بر جامعه دارد و مردم سعي مي کنند آنچه را که در تلويزيون مي بينند، تقليد کنند. به همين دليل بايد هرگونه حالت و حرکتي از هنرمندان و بازيگران سينما مطابق با موازين شرعي باشد. متأسفانه، تهيه کنندگان و کارگردانان فيلم و سريال بخصوص در سال هاي اخير نگاهي ابزاري به حضور زن در اجتماع داشتند و با پوشاندن لباس هاي تحريک کننده و چهره پردازي هاي نامناسب سعي در جلب افکار عمومي و در نتيجه رونق اقتصادي خويش نموده اند. قابل ذکر است که تلويزيون در هر موردي که قصد فرهنگ سازي داشته، با تبليغات فراوان آن را در جامعه نهادينه کرده است. در اين راه از انواع و اقسام تبليغات بهره برده تا به هدف خويش برسد. در اين مورد مي توان به عنوان مثال به قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي اشاره کرد، که با تبليغات گسترده اي که در اين زمينه شد موجب آگاهي مردم و در نتيجه به کار بستن اين قوانين شد.
مقام معظم رهبري مي فرمايند: ما زن را هم بايستي با حجاب نشان بدهيم و هم سرشار از ارزش هايي که اسلام و انقلاب براي زن در نظر گرفته است، مهم ترين مسئله، نجابت زن و گوهر عفت زن است.(4)
بنابراين، اگر ما بخواهيم در راه تهذيب و اصلاح نابساماني هاي حجاب در جامعه گام برداريم، بايد رسانه ملي احساس مسئوليت انقلابي نمايد و با تمام نيرو و قواي خويش وارد عرصه جهاد فرهنگي شود و با فرهنگ سازي، حجاب و پوشش اسلامي را جايگزين پوشش هاي نامناسب جامعه نمايد. از صدا و سيما مي توان به عنوان مرکز آموزشي ياد کرد که در راستاي اصول انقلاب و اسلام گام برمي دارد. در اين صورت جامعه به سوي جامعه متعالي اسلامي رهنمون خواهد شد و دست اجانب و دشمنان اسلام و انقلاب نيز کوتاه مي شود. پس لازم است که هر چه سريع تر در سازمان صدا و سيما نهاد نظارت و ترويج حجاب تشکيل شده و با حداکثر نيروي خويش از بي بند و باري هاي حجاب جلوگيري نمايد و در اين هدف بزرگ فقط به رضايت باري تعالي و رهبر انقلاب و مردم فهيم و اسلامي بيانديشد.
مراکز آموزشي
مراکز آموزشي از ديگر مراکزي است که نقش تعيين کننده در شخصيت و فرهنگ فرد و جامعه دارد. اين مراکز نيز همچون رسانه بايد در ترويج حجاب گام بلندي بردارند و در اين مبارزه فرهنگي از توان و ظرفيت خويش خوب استفاده نمايند.
در جامعه ما فرد از 6سالگي وارد مرکز آموزشي شده و به طور متوسط 15الي 20سال از عمر خويش را در آن جا سپري مي کنند. بنابراين، تأثيرپذيري افراد از اين مراکز بالاست بخصوص که فرد بهترين دوران زندگي خويش را در آن جا مي گذراند- دوران تشکيل هويت فرد و شناخت مباني فکري جامعه و خويش- در نتيجه بايد در اين مرحله به تقويت ريشه هاي فکري ديني فرد همت گماشت و او را از منجلاب بي هويتي و دين گريزي که نتيجه تبليغات دشمنان اسلام است، رهانيد.
بنابراين مدرسه و معلم نقش بسيار مهمي در تربيت و تهذيب کودک و نوجوانان به عهده دارند. در شکل گيري و تحصيل عادت، کيفيت معلومات، کسب ارزش ها از تأثيرگذاري بالايي برخوردارند. چه بسا خانواده هايي که فرزندان خود را براساس اخلاق اسلامي تربيت مي کنند ولي پس از وارد شدن در محيط مدرسه دچار انحراف مي شوند. از آن جايي که معمولا دانش آموزان، معلم خود را الگو و سرمشق خود قرار مي دهند و از وي تقليد مي کنند، بايد در گزينش معلمان و نظارت بر آنان سعي وافر انجام داد. سازمان آموزش و پرورش بايد با جذب معلمان عفيف و با حجاب تبليغ عملي حجاب را در مدارس داشته باشد. دختران بخصوص در دوران دبستان و راهنمايي به شدت سعي مي کنند خود را از نظر ظاهري به معلم خويش نزديک کنند، معلم متعهد به راحتي مي تواند پوشش خويش را به دانش آموزان انتقال دهد و در راه ترويج حجاب گام بردارد.
اهتمام به مثبت نگري و زيباسازي فرهنگ حجاب در تاليف کتب درسي، اجراي مسابقات فرهنگي-هنري- علمي با موضوع حجاب، تجليل از دختران ممتاز با حجاب، ترويج الگوهاي اسلامي در پوشش دانش آموزان و کادر مدرسه، غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان، درنظرگرفتن امتيازات براي کساني که پوشش اسلامي را رعايت مي کنند… از جمله کارهايي است که سازمان آموزش و پرورش براي گسترش حجاب بايد در برنامه کاري خويش قرار دهد.
دانشگاه مرکز ديگر آموزشي است که فرد در ادامه تحصيلات خويش وارد آن مي شود. دانشگاه ها از جمله مراکز حساس و مهمي هستند که در مصالح و مفاسد جامعه نقش تعيين کننده و موثري را ايفا مي کنند. دانشگاه نقطه اساسي هر جامعه و کشوري است، اگر دانشگاه اصلاح شود آينده آن جامعه اصلاح خواهدشد. اگر دانشگاه فاسد بشود، سرنوشت آن جامعه فساد است. (5)
محيط دانشگاه محيطي است جوان، پرانرژي و فعال، دانشجو به دنبال آن است که خود را نشان دهد، به خود مي بالد، به دنبال افکار جديد مي گردد. دراين مقطع اگر به وي خوراک علمي با چاشني ديني تزريق شود او تبديل به بهترين مبلغ ديني خواهدشد. از نيروي جوان و پرقدرت خويش نهايت استفاده را مي کند تا ديگران را با خود همراه کند. از اين رو مستکبرين جهاني به دانشگاه و دانشجو به چشم يک طعمه نگاه مي کنند و از دانشجو براي رسيدن به اهداف شوم خويش استفاده مي کنند.
دانشگاه از سويي پرورش شخصيت ديني دانشجويان را برعهده دارد و ازسويي ديگر پرورش نيروهاي علمي و عملي آينده کشور را بر دوش خويش احساس مي کند. به فسادکشيدن اين جوانان، ترويج بي قيدي و بي مبالاتي نسبت به دين و بي عفتي و بدحجابي دانشجويان در واقع نيروي موثر و آينده ساز کشور را از بين مي برد. نتيجه آن از بين رفتن کشور و انقلاب مي شود.
دانشجويان به شدت از اساتيد خويش الگو مي گيرند. وقتي استادي با پوشش اسلامي در کلاس هاي درس حاضر شود و حرکات و رفتارهاي مطابق دين از وي سر زند، دانشجويان به دين علاقه مند شده و به دستورات آن عمل مي کنند. در اين صورت ديگر حجاب براي دختران سخت نيست و آن را نشانه عقب ماندگي نمي دانند. به راحتي مي توانند در برابر وسوسه هاي دوستان خويش مقاومت کنند و از حجاب خويش دفاع کنند. بنابراين، گزينش استاد متعهد و با پوشش مناسب گام موثري است بر ترويج حجاب در دانشگاه و در ادامه تاثير آن در جامعه، که اين مهم از وظايف وزارت علوم مي باشد.
ساير کارهايي که وزارت علوم بايد براي گسترش حجاب انجام دهد عبارت است از:
آشنا ساختن دانشجويان با فرهنگ غني ايراني- اسلامي، آشنا ساختن دانشجويان با توطئه ها و زمينه هاي نفوذ فرهنگ غرب، نظارت جدي بر اجراي قوانين انضباطي، برخورد جدي با هنجارشکنان حجاب، فعال کردن تشکل هاي دانشجويي براي برخورد با بدحجابي، عدم بکارگيري کارکنان و اساتيد بي تفاوت به ارزش ها و پوشش هاي اسلامي، استفاده از استادان زن براي دختران و استادان مرد براي پسرها (حتي المقدور)، استخدام اساتيد متعهد و پاسخگو به شبهات حجاب، انتشار مجلات فرهنگي با موضوع حجاب… دانشگاه به عنوان مرکز پرورش نيروهاي علمي و عملي کشور بايد مسئوليت خطير خويش را در رابطه با تهديدات فرهنگي به خوبي اجرا نمايد و راه نفوذ فرهنگ غرب را بگيرد. دانشگاه اسلامي، دانشگاهي است که دانشجوياني متفکر و مبارز در عرصه فرهنگي به جامعه تحويل دهد و آنان نگاهبانان فرهنگ و دين مردم و جامعه اسلامي باشند.
در جامعه اسلامي همه نهادها و مؤسسات بايد در گسترش حجاب تلاش کنند. حفظ حجاب از ارکان دين ما و از اصل هاي قانون اساسي مي باشد. متأسفانه هنوز بسيار افرادي هستند که به حجاب به عنوان يک پديده فردي نگاه کرده و از کنار آن بي اعتنا مي گذرند. در حالي که حجاب و پوشش اسلامي از وظايف اجتماعي است که به صراحت در فقه ما به آن اشاره شده است. نهادها و مؤسسات بايد اين اصل را در مراکز خويش در معرض عموم بگذارند و خود نيز به آن عامل باشند. امروزه، اکثر کارمندان را زن ها تشکيل مي دهند. با ترويج حجاب در بين آن ها مي توان ادعا کرد که يک سوم جامعه از پوشش مناسب برخوردار مي باشند.
البته لازم به ذکر است که افراد مختلف جامعه نيز در گسترش حجاب نقش مهمي دارند. افراد متعهد مي توانند با تذکر دادن به کساني که رعايت حجاب اسلامي نمي کنند، در ريشه کن کردن اين پديده شوم ايفاي نقش نمايند. وقتي کسي با ظاهري نامناسب بيرون بيايد و کسان مختلفي به او تذکر دهند ناخودآگاه خود را همسو با محيط کرده تا از اين تذکرهاي پياپي رهايي يابد. پس، براي نهادينه کردن حجاب، رسانه و مراکز آموزشي از مراکز مهم فرهنگ سازي و ترويج آن مي باشد. هر چند که از ساير مؤسسات نيز نبايد غافل شد. همه بايد براي گسترش حجاب قيامي آگاهانه داشته باشند تا بانوان ايراني الگوي تمام زنان جهان باشند و از حيله ها و توطئه هاي شوم مستکبرين رهايي يابند. فقط با حجاب اسلامي است که زن به جايگاه واقعي خويش در جامعه دست مي يابد و مي تواند در تمام عرصه ها حضوري پررنگ و موثر داشته باشد.
نوشته خويش را با سخني از معمار کبير انقلاب امام خميني(ره) به پايان مي بريم به اميد آن که جامعه اي خدايي و به دور از گناه داشته باشيم:
«زنان از نظر اسلام نقش حساسي در بناي جامعه اسلامي دارند و اسلام زن را تا حدي ارتقا مي دهد که او بتواند مقام انساني خود را در جامعه باز يابد و از حد شيء بودن بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدي، مي تواند در ساختمان حکومت اسلامي مسئوليتهايي را به عهده بگيرد.(6) نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است؛ براي اينکه بانوان علاوه بر اينکه خودشان يک قشر فعال در همه ابعاد هستند، قشرهاي فعال را در دامن خودشان تربيت مي کنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است، و از خدمت همه کس بالاتر است. و اين امري است که انبيا مي خواستند. مي خواستند که بانوان قشري باشند که آنها تربيت کنند جامعه را، و شيرزنان و شيرمرداني به جامعه تقديم کنند.(7)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها
1) اصل صد و هفتاد و پنجم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
2) پيرامون انقلاب اسلامي، شهيد مطهري، ص 183
3) مطبوعات و رسانه ها از ديدگاه امام خميني(ره)، انتشارات تسنيم، ص 146
4) بيانات رهبري درتاريخ 14/12/69
5) دانشگاه و دانشجو در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، سازمان تبليغات اسلامي، ص5
6) صحيفه نور، ج4، ص 436
7) صحيفه نور، ج14، ص 197
بخشی از یک نامه….
دخترم! عفت و پاکدامنی برای یک «فرشته» لازم است.زن مثل یک فرشته است.فرشته را هرکس نمی بیند او خود را از انسانهای« ناپاک و آلوده و دلهای سمّی» می پوشاند تا همیشه «فرشته» بماند.
عزیزم! نمی گویم حتما چادر بپوش.
لباسی بپوش که بدنت،زیباییت،اندامت،و…را بپوشاند.
یک تار مویت را که می تواند پله ترقی تو بسوی خداوند باشد به کسی جز محرمت نشان مده،«عضو عضو بدنت را که برگها وگلبرگهای توست نگذار نامحرمی ببیند والا پژمرده خواهی شد».
شاید بگویی اگر خودم را نشان ندهم کسی سراغم نمی آید؟
اشتباه نکن «دلها در دستان خداست و اوست که آنها را به هم متصل می کند. تو با خدا باش تا خدایی ترین شوهر را برایت نشان دهد».
«وقتی یک گل را هزاران نفر ببویند و هرکسی یک لحظه بایستد وسایه خود را بر آن اندازد،دیگر از آن گل رنگ و بویی نمی ماند دیگر او گل نمی شود او تبدیل به یک شاخه خشک می شود که فقط برای آتش زدن از آن استفاده می کنند».
تو که نمی خواهی یک شاخه گل خشکیده باشی که عاقبتش سوخت است؟! …
نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُحیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ِ ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستا ر تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست
نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که حرف من . . . « میعاد »
فقط بیان ِ سرابی ست که انتظار تو نیست
برخی از اعمالی که باعث حضور قلب در نماز می شود:
توجه به اینکه ممکن است این نمازم آخرین نماز باشد:
قال قال أبو عبد الله ع يا عبد الله إذا صليت صلاة فريضة فصلها لوقتها صلاة مودع يخاف إلا يعود إليها أبدا ثم اضرب ببصرك إلى موضع سجودك فلو تعلم من عن يمينك و شمالك لأحسنت صلاتك و اعلم أنك قدام من يراك و لا تراه .(فلاحالسائل ص : 157)
بیان امام راحل درباره معنی حضور قلب:
[حضور قلب در نماز]
سزاوار است كه نمازگزار در سرتاسر نماز- چه در افعال و چه در اقوال- حضور قلب داشته باشد؛ زيرا كه براى عبد آن مقدارى از نماز او، نماز محسوب مىشود كه در آن، با حضور قلب باشد. و حضور قلب يعنى كاملًا به نماز و آنچه را كه در آن مىگويد توجه داشته باشد و به حضرت معبود جلّ جلاله كاملًا متوجه باشد و بخواهد كه عظمت و جلال وهيبت او را درك كند و قلب خود را از غير او خالى نمايد، به همين جهت خود را در پيشگاه سلطان سلاطين و بزرگ بزرگان مىبيند كه او را خطاب كرده و با او مناجاتمىنمايد، پس وقتى كه چنين حالتى را در خود بيابد در دل او هيبتى مىافتد كه او را مىهراساند، سپس خود را در اداى حق خداى تعالى مقصّر مىبيند و در نتيجه خوف او در دلش قرار مىگيرد و پس از آن به رحمت واسعه حق مىنگرد و اميدوار به پاداش نيك او مىشود. و در نتيجه حالتى بين خوف و رجاء برايش پيدا مىشود و اين صفت «كاملين» است و اين حالت بر حسب درجات عبادت كنندگان، درجات گوناگون و مراتب بيشمارى دارد. و براى نمازگزار سزاوار است كه داراى خضوع و خشوع و سكون و وقار بوده و با هيأتى نيكو قبل از نماز عطر زده و مسواك نموده و شانه بزند و سزاوار است مانند كسى كه با نماز وداع مىكند نماز بخواند (گويا آخرين نمازش مىباشد و بعد از آن خواهد مرد)، پس توبه و انابه و استغفارش را تجديد نمايد و سزاوار است در پيشگاه پروردگارش مانند عبد ذليلى كه در مقابل مولايش مىايستد، بايستد و سزاوار است در گفتن «اياك نعبد واياك نستعين؛» «تنها تو را مىپرستيم و فقط از تو كمك مىجوييم» راستگو باشد و مبادا اين جمله را بگويد در حالى كه هواى نفس خويش را مىپرستد و از غير مولايش كمك مىجويد و سزاوار است كه كوشش كند تا موانع قبول نماز را از خود دور نمايد مانند خودپسندى و حسد و تكبر و غيبت و ندادن زكات و ساير حقوق واجب كه مانع قبول نماز مىباشند.(تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج1، ص: 174)
بیانت آیة الله مکارم شیرازی دام عزه:
براى تحصيل خشوع و حضور قلب در نماز و ساير عبادات، امور ذيل را دقيقاً توصيه مىكنيم:
1- به دست آوردن آنچنان معرفتى كه دنيا را در نظر انسان كوچك، و خدا را بزرگ كند، تا هيچ كار دنيوى نتواند به هنگام راز و نياز با معبود نظر او را به خود جلب و از خدا منصرف سازد.
2- توجه به كارهاى پراكنده و مختلف، معمولًا مانع تمركز حواس است و هر قدر انسان، توفيق پيدا كند كه مشغلههاى مشوش و پراكنده را كم كند، به حضور قلب در عبادات خود كمك كرده است.
3- انتخاب محل و مكان نماز و ساير عبادات نيز، در اين امر، اثر دارد، به همين دليل، نماز خواندن در برابر اشياء و چيزهائى كه ذهن انسان را به خود مشغول مىدارد، مكروه است.
و همچنين، در برابر درهاى باز و محل عبور و مرور مردم، در مقابل آئينه و عكس و مانند اينها.
به همين دليل، معابد مسلمين هر قدر سادهتر، خالى از زرق و برق و تشريفات باشد، بهتر است؛ چرا كه به حضور قلب كمك مىكند.
4- پرهيز از گناه نيز عامل مؤثرى است؛ زيرا گناه قلب را از خدا دور مىسازد، و از حضور قلب مىكاهد.
5- آشنائى به معنى نماز و فلسفه افعال و اذكار آن، عامل مؤثر ديگرى است.
6- انجام مستحبات نماز و آداب مخصوص آن چه در مقدمات و چه در اصل نماز نيز كمك مؤثرى به اين امر مىكند.
7- از همه اينها گذشته، اين كار، مانند هر كار ديگر نياز به مراقبت، تمرين، استمرار و پىگيرى دارد، بسيار مىشود كه در آغاز انسان در تمام نماز يك لحظه كوتاه قدرت تمركز فكر پيدا مىكند، اما با ادامه اين كار، و پىگيرى و تداوم، آنچنان قدرت نفس پيدا مىكند كه مىتواند به هنگام نماز دريچههاى فكر خود را بر غير معبود مطلقاً ببندد! (دقت كنيد). ( تفسير نمونه، ج14، ص: 227)
این مطلب را به درخواست برخی از روشنفکران اهل سنت در این پست قرار می دهیم.
شوراى شش نفرى و سرانجام آن عمر هنگام مرگ به مشورت پرداخت و اين پيشنهاد كه «عبيد اللّه» فرزندش را خليفه كند، رد كرد، سپس اضافه نمود: پيامبر تا هنگام مرگ از اين شش نفرراضى بود: على (ع)، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابى وقاص و عبد الرّحمن بن عوف لذا بايد خلافت به مشورت اين شش نفر انجام شود تا يكى را از ميان خود انتخاب كنند، آن گاه دستور داد تا هر شش نفر را حاضر كنند، سپس نگاهى به آنها كرد و گفت همه شما مايل هستيد بعد از من به خلافت برسيد، آنها سكوت كردند، دوباره اين جمله را تكرار كرد. «زبير» جواب داد: ما كمتر از تو نيستيم چرا به خلافت نرسيم! (يكى از مورّخان مىگويد: اگر زبير يقين به مرگ عمر نداشت جرأت نمىكرد اين سخن را با اين صراحت بگوید).
بعد براى هر يكى از شش نفر عيبى شمرد، از جمله به «طلحه» گفت:
پيامبر (ص) از دنيا رفت در حالى كه به خاطر جملهاى كه بعد از نزول «آيه حجاب» گفتى از تو ناراضى بود» و به على (ع) گفت: «تو مردم را به راه روشن و طريق صحيح به خوبى هدايت مىكنى تنها عيب تو اين است كه بسيار مزاح مىكنى!» و به «عثمان» گفت: «گويا مىبينم كه خلافت را قريش به دست تو دادهاند و بنى اميّه و بنى ابن معيط را بر گردن مردم سوار مىكنى و بيت المال را در اختيار آنان مىگذارى و گروهى از گرگان عرب تو را در بسترت سر مىبرند».
سرانجام «ابو طلحه انصارى» را خواست و فرمان داد كه پس از دفن او با پنجاه تن از انصار، اين شش نفر را در خانهاى جمع كنند تا براى تعيين جانشين او به مشورت پردازند، هر گاه پنج نفر به كسى رأى دهند و يك نفر در مخالفت پافشارى كند، گردن او را بزنند و همچنين در صورت توافق چهار نفر، دو نفر مخالف را به قتل برسانند و اگر سه نفر يك طرف و سه نفر طرف ديگر بودند آنگروهى را كه عبد الرحمن بن عوف در ميان آنهاست مقدّم دارند و بقيّه را اگر در مخالفت پافشارى كنند گردن بزنند و اگر سه روز از شورا گذشت و توافقى حاصل نشد همه را گردن بزنند تا مسلمانان خود شخصى را انتخاب كنند.
سرانجام «طلحه» كه مىدانست با وجود «على» (ع) و «عثمان» به او خلافت نخواهد رسيد و از «على» دل خوشى نداشت جانب «عثمان» را گرفت در حالى كه زبير حقّ خود را به «على» (ع) واگذار كرد، «سعد بن ابى وقاص» حقّ خويش را به پسر عمويش «عبد الرحمن بن عوف» داد بنا بر اين شش نفر در سه نفر خلاصه شدند: «على» (ع)، «عبد الرحمن» و «عثمان»، «عبد الرحمن» رو به «على» (ع) كرد و گفت با تو بيعت مىكنم كه طبق كتاب خدا و سنّت پيامبر و روش «عمر» و «ابو بكر» با مردم رفتار كنى، «على» (ع) در پاسخ گفت: مىپذيرم، ولى طبق كتاب خدا و سنّت پيامبر (ص) و اعتقاد خودم عمل مىكنم. «عبد الرحمن» رو به «عثمان» كرد و همان جمله را تكرار نمود و «عثمان» آن را پذيرفت.
«عبد الرحمن» سه بار اين جمله را تكرار كرد و همان جواب را شنيد لذا دست «عثمان» را به خلافت فشرد، اين جا بود كه «على» (ع) به «عبد الرحمن» فرمود:
«به خدا سوگند تو اين كار را نكردى مگر اين كه از او انتظارى دارى همان انتظارى كه خليفه اوّل و دوّم از يكديگر داشتند، ولى هرگز به مقصود خود نخواهى رسيد».
شك نيست كه اين شورا از جهات مختلفى زير سؤال است:
اوّلا: اگر بنا بر آراى مردم است، چرا تبعيّت عام صورت نگيرد؟ و اگر بنا بر انتصاب است شوراى شش نفرى چرا؟ و اگر شورا بايد برگزيند شخصيّتهاى معروف ديگرى در ميان مسلمين نيز بودند.
ثانيا: اگر اينها مشمول رضاى پيامبر (ص) بودند پس تصريح نارضايى پيامبرتا آخر عمر از «طلحه» چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟
ثالثا: به فرض اين كه آنها نتوانند از نظر انجام وظيفه توافق بر كسى كنند چگونه مىتوان گردن همه را زد.
رابعا: اگر واقعا هدف شورا بود، چرا پيشبينى خلافت «عثمان» را با صراحت ذكر كرد؟ و اگر از خلافت او بر جامعه اسلامى مىترسيد، لازم بود او را جزء شورا قرار ندهد، تا نفر ديگرى انتخاب شود.
خامسا: در صورتى كه سه نفر در يك طرف و سه نفر در طرف ديگر قرار گيرد چرا آن طرف كه على (ع) است و به گفته عمر، مردم را به سوى حق و راه روشن فرا مىخواند و تنها اشكالش بسيار مزاح كردن است مقدّم نشود.
سادسا: آيا مزاح كردن مشكلى در امر خلافت ايجاد مىكند و آيا اين اشكال با اشكالى كه بر عثمان گرفت كه اگر تو بر مردم مسلّط شوى بنى اميّه را بر گردن مردم سوار خواهى كرد و بيت المال را غارت مىكنند هرگز مىتواند برابرى كند؟
اينها ايرادهايى است كه پاسخى براى آن وجود ندارد!
منبع:
پيام امام اميرالمؤمنين عليهالسلام،تالیف آیه الله مارم شیرازی ج1، ص: 371
رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره دختر بزرگوارش کلماتی دارد که به عنوان معیار ومیزان سنجش مطرح هستند.
از جمله آن کلمات روایتی است که از ایشان درباره سیادت حضرت زهرا بر همه زنان عالم بلکه بر همه خلق اشاره دارد عبارت است از:
حضرت محمد-صلی الله علیه وآله- فرموده است:
- فَاطِمَةُ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّه.
- فَاطِمَةُ سيّدة نساء هذه الأُمّه.
- فَاطِمَةُ سيدة نساء المؤمنين.
- فَاطِمَةُ سَيِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِين.
این روایت باهمه اختلاف الفاظش در:
صحیح بخاری:۴/۲۰۹والخصائص نسائی:۳۴والمسند ابی داوود طیالسی:۱۹۷وصحیح مسلم:۷/۱۴۳والمستدرک حاکم نیشابوری:۳/۱۵۳وصحیح ترمزی:۵/۳۲۶وصحیح ابن ماجه:۱/۵۱۸ومسند احمد:۶/۲۸۲ وحلیه الاولیاء:۲/۳۹ نقل شده است.
آنچه از فرموده پیامبر استفاده می شود این است که:
۱- فاطمه سرور همه زنان پسین وپیشین است.
۲- این روایت ویژگی سیادت آن حضرت رادر مقایسه باهمه زنان مطرح می کند ولی این به معنی سیادت نداشتن آن حضرت بر مردان نمی باشد بلکه آیات تطهیر ومباهله و….بر این نکته دلالت دارند که حداقل ایشان با توجه به مقام عصمتشان در طول معصومین -علیهم السلام- هستند.
۳-سیادت ایشان از حیث معرفت/علم/تقوا/فضائل و….در همه شئونات مربوط به انسان کامل مطرح است.
۴- این روایت بهشتی بودن ونیز عصمت حضرت زهراء-سلام الله علیها- را به همه اعلام می دارد.زیرا این سیادت برزنان خصوصا وبر همه عالمیان عموما بدون داشتن عصمت به دست نمی آید زیرا:
ان اکرمکم عند الله اتقاکم.یعنی با تقواترین شمادرنزد خدای تعالی با تقواترین شما است.
۵-سیادت حضرت زهرا سلام الله علیها تشریفاتی واز باب لقب وعنوان دادن بدون توجه به اینکه آیا او شایستگی لقب وعنوان را دارد نیست بلکه این نسبت با واقعیت همخوانی دارد.
۶- طبق این ویژگی حضرت هرگونه سخن وعمل ایشان ونظریات وی بر همه مسلمانان حجت است وکسی نمی تواند با آن مخالفت کند.
۷- هرگونه نسبت گناه دادن از هر نوع که باشد بر حضرت زهرا-سلام الله علیها- حرام است.
متاسفانه در سالهی اخیر مخصوصا با عنایتهای ویژه دولت اصلاح طلب و سردم دار آزادی بی حد وحصر! گروه هایی در کشور پیدا شدند که آبشخورشان از گروههای ضاله غربی است.
این گروهها که که به -شیطان پرستان- مشهورند دامنه فعالیت خود را چنان در کشور زیاد کردند که جمع کردن آنها و بستن جریان افکار آنها بسی دشوار است.
اینکه چرا یک عده مخصوصا از قشر جوان جامعه به سمت این گروهها گرایش دارند سوالی است که شاید جواب آن را بتوان این گونه گفت:
۱- نبود یک الگوی در دسترس رهبر معنوی که بتواند راههای کامیابی معنوی را به آنها بچشاند.(اگرچه رهبران معنوی زیادی در کشور عزیزمان وجود دارند لکن به خاطر محدود بودن فعالیت انها در حوزه خاصی از جغرافیای کشور بیشتر مردم به آنها دسترسی ندارند و نیز به خاطر ترس از افتادن در دام دکان داری وریاست و…برخی از این رهبران تمایل دارند بر خلاف رسول خدا صلی الله علیه واله عزلت را اختیار کنند ویا نسخه های آنها واضح نیست وروش عمل کردن آنها را نمی گویند)
۲- خوب وزیبا مطرح نکردن خواسته های الهی به جوانان(دین اسلام زیباست وبرنامه های آن نیز دلربا است لکندرمعرفی آن زیباییها مشکل داریم)
۳- تشویق نکردن جوانهای موفق در عرصه معنویت و عرفان اصیل اسلامی.
۴- آشنا نکردن جوانان به عرفان ناب اسلامی
۵- جا نیانداختن موسیقی سنتی واصیل ایرانی(بیشتر طرفداران این گروهها به خاطر موسیقی خاص شیطان پرستان به سوی آنها گرایش دارند)
۶- سر خوردگی جوانان از طرف خوانوده دوست آشنا معلم و…
۷- متفکر بار نیاوردن جوانان در مدارس(بیشتر دروسی که آموزش و پرورش در مدارس گذاشته صرفا جنبه اطلاع رسانی دارد و برخی معلمان به جای اینکه ذهن و فکر جوان را خلاق بار آورند فقط آنچه در کتاب است را می خوانند)
۸- خدا نشناسی و شک در وجود خدا و یا شئون الهی
۹- رد معاد و آخرت(به دلیل آشنا نبودن جوان از ماهیت وچیستی آن)
۱۰- هدف متعالی نداشتن(شیطان پرستان پوچ گرا هستند)
۱۱- خود نشناسی و باور نکردن ارزش داری وپر قیمتی خود در عالم هستی
و….
در ميان عربها رسم بود كه بزرگي را به عنوان رئيس قبيله انتخاب مي كردند وهمه متعهد مي شدند كه از او پيروي كنند.اگر اين (شيخ)قبيله مي مرد فرزند اورا جانشين مي كردند و او را مورد تكريم قرار مي دادند.
اسلام با سلطه دادن ارزشها حاكميت اشخاص را از بين برد و به جاي آن حاكميت فضائل وارزشها را به ارمغان آورد.
متأسفانه در قضيه عاشورا عرب حتي سنت قبلي خود را فراموش كرد و به جانشين رسول خدا يعني امام حسين عليه السلام احترام نكرد بلكه با بدترين ووحشتناكترين جنايات با امام برخورد كردند.
اين رفتار يزيديان نشان داد كه آنها به هيچ اصلي از اسلام وحتي اصول عربي پايبند نبودند.
تعجبم از كساني است كه كار يزيد را توجيه مي كنند ومخالفت ولعن او را جايز نمي دانند ؟!!!!!!!!!
دیگر خسته شده ام
از تو نه؟!
از بی نوایی خود
که خاک بازی هنوز از ذهنم بیرون نرفته!
نمی دانم چگونه بال داشته باشم و آنگاه چگونه پرواز کنم.
آشیانه سرد شده ونفس گرمت را می خواهم
پایم شکسته نمی توانم راه روم
عصا می خواهم
سوی چشمان را گناه گرفته اگر تو هم بیایی نمی توانم ببینم
وای برمن!؟
ای عزیز!
بیچارگان را دریاب
بی بضاعتیم حتی مزجات آن را نداریم.
گفته اند که قبل از خواهش گدایان عطایتان را ارزانی می دارید.
می دانی چه می خواهم؟
یک عمر تمنا…
تمنای تو!
این خیلی مهمه که عاشق کی می شی؟
آیا هرکسی و هرچیزی شایسته قربانی کردن تمام احساساتت براش هست؟
اصلا کسی هست که وقتی بهش عاشق شی اون هم دو برابر بلکه بیشتر عاشقت بشه؟
اینها سوالهای مهمی است که قبل از اینکه اسمت رو عاشق بذاری باید یه جواب خوب پیدا کنی؟
اگه خدای نکرده هیچ جواب نداشته باشی بعد بگی که من عاشقم بعد یه زندگی رو شروع کنی به قول منصور!این زندگی فرته… همش توهمه خیاله؟
چقدر قبل از عاشقی برای جوا ب دادن به این سوالات به اندازه پلک زدن فکر کردید؟